تاریخ انتشار :سه شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۰۲
کد مطلب : 83357
معاون وزیر نیرو گفت: وزارت نفت تا الان هیچ پولی بابت صرفه‌جویی سوخت ناشی از تولید برق تجدیدپذیرها نداده و سازمان برنامه و بودجه نیز ردیف بودجه‌ای برای تحقق درآمد مذکور تخصیص نمی‌دهد.
وزارت نفت به تعهد قانونی درباره تجدیدپذیرها عمل نکرد/ چرا بیشتر برق ایران از انرژی باد و خورشید تامین نمی‌شود؟
 تصویر دشت‌های پوشیده شده از سلول‌های خورشیدی به همراه سازه‌های عظیم نیروگاه بادی می‌تواند شدت و ضعف توسعه در یک کشور را مشخص کند. صنعت انرژی که راه خود را از عصر هجر و با کشف آتش و سنگ چخماق آغاز کرده و در ادامه به ذغال سنگ، نفت، گاز و انرژی هسته‌ای وابسته بود، هم اکنون به پیشرفته‌ترین صورت خود رسیده است.

احتمالا زمانیکه قدیمی‌ها ضرب المثل «از آب کره گرفتن» را ابداع کردند، تصور تولید انرژی الکتریکی از باد و نور خورشید به ذهنشان خطور نمی‌کرد.

در شرایط کنونی صنعت انرژی فرآیند تغییر ماهیت خود را آغاز کرده و به سوی استفاده گسترده از انرژی‌های تجدیدپذیر پیش می‌رود، در همین راستا متولی اصلی این حوزه در کشور، سازمان انرژی های تجدیدپذیر و بهره‌وری انرژی برق (ساتبا) است. به همین منظور به منظور تشریح شرایط تجدیدپذیرها در کشور به سراغ محمد ساتکین، معاون وزیر نیرو و رئیس سازمان انرژی‌های تجدیدپذیر و بهره‌وری انرژی برق رفتیم و گفتگویی در این‌باره ترتیب دادیم.

 15 هزار مگاوات ظرفیت تولید انرژی برق از باد در کشور وجود دارد به عنوان سوال نخست و مقدمه ورود به بحث، وضعیت کشور در حوزۀ انرژی‌های تجدیدپذیر و بهره‌برداری از این انرژی‌ها در مقایسۀ با شاخص موجود در سایر کشورهای توسعه‌یافته یا درحال توسعه را ترسیم بفرمایید. ساتکین: بررسی وضعیت کشور از چند جنبه مورد نظر است. جنبه اول پتانسیل ایران هست، کشور ما از این جنبه بسیار پتانسیل دارد و یکی از پرپتانسیل‌ترین کشورهای منطقه در بخش باد و خورشید هستیم. مثل مناطق شرق ایران یعنی مرز ایران-افغانستان یا در نقاطی مثل منجیل که از لحاظ باد حائز اهمیت هستند حتی از نقاط پر پتانسیل در جهان هم محوسب می‌شوند. البته پتانسیل‌های عملی متناسب با شرایط سرمایه‌گذاری، هزینه‌های سرمایه‌گذاری اولیه و ارز عوض می‌شود. اگر در حال حاضر کمی شرایط بهتر بشود، پیش‌بینی ما این است که حدود 15 هزار مگاوات، ظرفیت بادی داشته باشیم که به شرایط اقتصادی نزدیک باشد. این عدد در شرایط بهتر به 20 هزارمگاوات نزدیک می‌شود. منظور از اقتصادی شدن یعنی مثلا برای سرمایه گذار جذابیت دارد. IRR پروژه حدود 20 هست. برای مثال در سال قبل خرید تضمینی پایۀ هر کیلوات 530 تومان که بعد از تعدیل که به نرخ 1100 می‌رسید پروژه جذابی از نظر اقتصادی داشت.

از جنبۀ توسعه‌یافتگی با محوریت ظرفیت نصب شده تولید برق تجدیدپذیر کشور، با یک نرخی این روند را انجام می‌دهیم. در مقاطعی، عواملی مانند برجام برنامه‌ها را متحول می‌کند و مقدمه حضور سرمایه‌گذاران خارجی را مهیا می‌سازد. برای مثال در سال 96 که اوج کار بود موفق به نصب ظرفیت حدود 200 هزار مگاوات در سال شدیم که اکثرا بادی و خورشیدی و اغلب موارد خورشیدی هست.

به صورت کلی از سال 94 تا 99، هرسال با متوسط حدود 140مگاوات، صنعت تجدیدپذیرها را توسعه می‌دهیم. این متوسط بد نیست و اگر طبق پیش‌بینی‌ها شرایط خوبی داشتیم و تحریم در مسیر حرکت نبود، این میانگین خیلی بیشتر از 140مگاوات در سال می‌شد ولی شرایط همین رقم را ایجاب کرد که خوب هم هست.

برای پاسخ به بخش دوم سوال شما باید بگویم، مقایسه کشورما با شاخص‌های توسعه در کشورهای توسعه‌یافته، یک مقایسۀ مع‌الفارغ است و ما نمی‌توانیم مثلا با شاخص‌های آلمان خود را مقایسه کنیم و بگوییم که در کجا قرار گرفتیم. آن‌ها در مقیاسی قرار گرفتند که حتی برق تجدیدپذیر را با یارانه هم نمی‌خرند و فرقی بین الکتریسیته تولیدی از خورشید و باد با نیروگاه حرارتی و هسته‌ای قائل نیستند. در واقع برق را به بازار انرژی می‌برند و در معرض فروش قرار می‌دهند، بعضی‌ها به دلایلی از برق حاصل از باد خرید می‌کنند چون عرقی نسبت به انرژی پاک دارند، شاید جوایزی برای خرید این نوع برق گذاشته بشود یا تخفیف مالیاتی در نظر گرفته شده باشد. یعنی دولت تشویقاتی می‌گذارد و می‌گوید به بازار رقابتی برده شود. پس ما نمی‌توانیم با شاخص‌های آن‌ها خود را مقایسه کنیم زیرا ماهیت بازار انرژی متفاوتی داریم.

 اگر فرض کنیم برق تجدیدپذیر تولید شده و به کشورهای همسایه صادر شود، آیا با قیمت دلاری می‌توان رقمی برای خرید برق عنوان کرد که در آن صورت اجرای پروژه از لحاظ برای بخش خصوصی اقتصادی باشد؟ ساتکین: بستگی دارد و من نمی‌توانم دقیقا از طرف سرمایه‌گذار چیزی بگویم. اما از نظر ما که دولت و وزارت نیرو هستیم، اگر کسی با 4 سنت یورو کیلووات ساعت برق تجدیدپذیر خود را بفروشد، باید قاعدتا خوب باشد و به  IRR بالای 20 خواهد رسید. توجه داشته باشید، این معیار مشخصی نیست و ممکن است سرمایه‌گذار 5 سنت برایش به‌صرفه باشد ولی از نظر ما باید قیمت کمتر را قبول کنند. در شرایط کنونی قیمت خرید برق توسط کشورهای همسایه گاهی تا 7 سنت هم رسیده است. ولی وقتی شما در مقیاس دولت قرار می‌گیرید این اعداد بزرگ می‌شود. به‌خاطر پشتوانه‌های قدرتمند شبکه، دولت و سیستم که این‌ها یک ارزشی دارد. ولی یک شرکت خصوصی اگر بخواهد برق بفروشد دیگر نباید خودش را با وزارت نیرو و توانیر مقایسه کند.

توسعه بادخیزترین منطقه جهان، محور اصلی گفتگوهای اقتصادی ایران و افغانستان  اخیرا سفری به کشور افغانستان پیرامون مسائل تجدیدپذیر داشتید، این سفر چه اقدامات و دستاوردهایی را به همراه داشت؟ ساتکین: سفر پیرامون کمیسیون مشترک ایران و افغانستان شکل گرفت. در کشور افغانستان، توسعه بحث‌های متنوعی مثل شبکه، پست، تعمیرات و موارد مختلف دارد. مرز ایران-افغانستان، بزرگ‌ترین محدودۀ بادخیز جهان است و هیچ کجای دنیا هم نمی‌توانند با آن رقابت کنند. چراکه منطقه خیلی گسترده است و باد هرات که تحت تاثیر پدیده‌ای جوی به نام مونسون از شبه‌قارۀ هند رشد می‌کند، در تابستان به مدت 120 روز در این محدوده وجود دارد. این باد 120 روزه در کانال بین کوه هرات و دیوارۀ سمت شرقی ایران قرار می‌گیرد و آن‌جا را به منطقۀ خاصی بدل می‌کند. حدود 70 درصد این منطقه در خاک افغانستان و باقی در ایران است. این موضوع را در یک نشست خبری بنده اعلام کردم و همین خبر توجه خیلی از رسانه‌های خارجی را جلب کرد. بعداً  وزیر نیرو هم به این جمع‌بندی رسیدند که این موضوع را به کمیسیون ببرند و از آن‌جا این موضوع شکل گرفت که جزء یکی از بندهای اساسی مذاکرات بشود و الان هم شاید پررنگ‌تر از سایر بندها در مذاکرات پیش می‌رود. در همین راستا تفاهم‌نامه‌ای برای عملیات پیرامون این کریدور با افغانستان تقریبا نهایی شده که درآینده مبادله خواهد شد.

ما حدود 20 سال تخصص در رابطه با شناخت پتانسیل مناسب و انتخاب سایت‌های تولید انرژی برق تجدیدپذیر داشته و تکنیک‌های جمع‌آوری اطلاعات و آنالیز داده‌ها را داریم. بر همین مبنا توافق کردیم که شناسایی این منبع بزرگ تا جزئی‌ترین سطح آن که میکرواسکیل‌مپینگ و میکروسایتینگ است، توسط ساتبا انجام شود. چون ساتبا اجازه دارد خدمات مهندسی ارائه کند. صادرات خدمات مهندسی از طرف ایران است، بعد آن‌ها خودشان بهره‌برداری می‌کنند و آن را تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین مناطق صادرات برق بادی جهان خواهند کرد. در نظر داشته باشید که با توجه به وجود شبکه قدرتمند برق در ایران، برق تولید شده در افغانستان با پشتوانه شبکۀ ایران، صادر می‌شود تا زیرساخت‌های این کشور توسعه یابد و از این برق استفاده بکنند. انتقال برق از شبکه ما نیز زمینه کسب درآمد برای کشور را مهیا خواهد کرد.

یک پرسش ساده اینجا مطرح می‌شود. آیا توسعه و بهره‌برداری از کریدور بادی ایران و صادرات برق به کشورهای همسایه سودآورتر نیست تا اینکه از صادرات برق آن‌ها کسب درآمد کنیم؟ ساتکین: قطعا اگر برق به آن‌ها بفروشیم سودآورتر است ولی در کشور افغانستان، مصرف چندانی وجود ندارد. چراکه اصلا زیرساخت انتقال برق به کشورشان را نیست. وقتی کل برق آن‌جا 200 مگاوات است و 1100 مگاوات هم وارد می‌کنند، یعنی کل دنیای مصرف برق در این کشور 1300 مگاوات خواهد بود و بازاری به آن شکل وجود ندارد و مردم آن‌جا عادت ندارند برق داشته باشند. مردمی که برق دارند در شهرهای خیلی بزرگ هستند. در کل مردم عادی دسترسی به برق ندارند و اگر بخواهند داشته باشند، باید برق را بخرند و خب پولی برای خریدن برق ندارند. ما یک مقداری می‌توانیم صادر کنیم ولی آن مقدار فقط برای هرات یا کابل است. از طرفی به‌خاطر تحریم‌ها، سرمایه‌گذارها شاید حاضر باشند در افغانستان سرمایه‌گذاری بکنند ولی در ایران به دلیل تحریم از این کار خوددرای می‌کنند. پس تا زمانی که شرایط ما درست بشود، سرمایه‌گذارها در کشور دوست و همسایه افغانستان سرمایه‌گذاری می‌کنند و ما به‌ خاطر ترانزیت برق می‌توانیم کسب درآمد کنیم.

توانیر نقش پشتیبان صادرات برق تجدیدپذیر را ایفا می‌کند  به بحث خدمات صادرات مهندسی اشاره کردید، می‌خواستم بدانم خدمات مهندسی در حوزۀ تجدیدپذیر به خصوص بخش باد در کشور ما چقدر توسعه پیدا کرده است و چه شرکت‌هایی توانایی ارائه خدمات نیروگاه بادی دارند؟ ساتکین: خدمات مهندسی دو شاخه دارد؛ یکی خدمات مهندسی تکنولوژی مثل آوردن خط تولید، گذاشتن توربین و شبکه و غیره که این‌ها سخت‌افزاری است و مپنا اینجا به خوبی می‌تواند عمل کند. از طرفی یک خدمات مهندسی غیر سخت‌افزاری داریم که یعنی بتوانید دانش فنی مهندسی را صادر کنید. مطالعه‌کردن، انتخاب مکان، آنالیز داده، درست کردن اطلس و... این دو شاخه باید با هم باشند و ما به‌عنوان ساتبا قسمت دوم را می‌خواهیم در دست بگیریم.

 به مشکلات کمبود منابع مالی برای سرمایه‌گذاری اشاره کردید. چرا روش‌های دیگر تأمین مالی مثل بورس یا صندوق پروژه‌ها مدنظر قرار نمی‌گیرد که خلأ سرمایه‌گذار خارجی پر شود و پتانسیل‌ها را پوشش بدهیم و به بهره‌برداری نزدیک کنیم؟ ساتکین: دقیقا ما روی همین موضوع خیلی کار می‌کنیم. ما می‌گوییم که شرکت‌ها می‌توانند بیایند سرمایه‌گذاری بکنند و بعد برق تولیدی را صادر بکنند و 10 الی 15 درآمدشان را به ساتبا بابت حق ترانزیت بدهند ولی برای این کار اول باید خریدار را در خارج به ما نشان بدهند.

 وزارت نیرو برای این‌که ساختار فروش برق را به‌هم نریزد، توانیر را به عنوان contact person صادرات معرفی می‌کند. توجه به یک نکته در صنعت تجدیدپذیر اهمیت دارد. اگر برق بادی یا خورشیدی باشد و باد بیاید، برق تولید می‌شود و اگر نیاید، نمی‌شود. آفتاب هم به همین صورت است ولی در صادرات گاهی باشد گاهی نباشد، نداریم و باید به کشور خارجی تضمین بدهید که سر ساعت با کیفیت عالی و کامل برق را تامین می‌کنیم. همین شرکتی که خودش این‌جا نیروگاه بادی می‌زند اگر خودش قرارداد خارجی ببندد، دچار مشکل می‌شود چراکه باید از طریق شبکه به آن سمت برق بفرستد و برای آن مقدار جریمه می‌شود و وارد شکایت‌های بین‌المللی می‌شود. پس باید یک بانک مادر وجود داشته باشد و پشتیبانی صادرات را تضمین کند. الان توانیر مسئول این کار است. حالا اگر کسی قرارداد پیدا کرد باید به ساتبا معرفی کند و ما با توانیر هماهنگ کنیم که قرارداد را توانیر ببندد و برق را تضمین کند. این برق را در هر ساعتی که داشت به شبکه می‌ریزد. شبکه مثل یک باتری بزرگ می‌ماند و برق وارد شبکه می‌شود تا جوابگوی تعهد خارجی باشیم. در همین راستا ممکن است قرارداد با توانی بین 6 الی 7 سنت بسته شود ولی مبلغ پرداختی به بخش خصوصی 5 سنت باشد.

صادرات برق بدون پشتیبانی دولت ممکن نیست بسیاری از شرکت‌های خصوصی تولید برق از روند مد نظر شما راضی نبوده و توانیر و وزارت نیرو را رقیب خود تلقی می‌کنند،. فکر می‌کنید چرا آنها به توانیر به عنوان یک رقیب یا واسطه غیر ضروری نگاه می‌کنند؟ ساتکین: این تفکر اشتباه است و توانیر پشتیبان شرکت‌های خصوصی است. شما اگر یک مجموعۀ مادر نداشته باشید که کیفیت و میزان صادرات را حمایت و تضمین کند، -مثل بانک عامل می‌ماند که ضمانت می‌کند- اگر این‌ها نباشد، فقط یک اتفاق می‌افتد که شما به موقع و به مقدار لازم با کیفیت نمی‌توانید برق را تحویل بدهید و آن سمت شکایت می‌کند و می‌گویند ایران تعهداتش را انجام نمی‌دهد؛ نه این‌که بگویند آن شرکت تخلف کرده است. واقعا همه از جمله ساتبا در حوزۀ برق تجدیدپذیر و دیگران باید پشت توانیر بایستیم. نه به‌عنوان رقیب بلکه به‌عنوان حامی برق باکیفیت و تضمین‌شده.

 آیا نمی‌شود به این صورت قرارداد بست که شرکت خصوصی خودش وارد قرارداد بشود و توانیر مانند بانک مرکزی تضمین‌کنندۀ آن قرارداد باشد و از آن طرف هم بخش خصوصی قرارداد سفت و سختی برای تأمین داشته باشد تا آن حس رقیب بودن ایجاد نشود؟ ساتکین: این هم می‌تواند روش خوبی باشد ولی نمی‌دانم بخش خصوصی چه ارزش افزوده‌ای در این شیوه کسب می‌کند. بخش خصوصی مثلا می‌گوید می‌خواهم با این مجموعۀ ترکیه‌ای قرارداد ببندم و عددش هم معلوم است مثلا 5 سنت. اگر خودش قرارداد را ببندد، ارتباطات بین پست‌ها و ارتباط بین شرکت‌های توزیع از بین می‌رود. این طور نیست که یک شرکت نرم‌افزاری است و یک شرکت کارخانه‌ای و بگویند ما برق می‌خواهیم و خودشان کابل را پرت می‌کنند و برق می‌گیرند. مذاکرات زیرساختی باید اتفاق بیافتد باید شرکت‌ توزیع ما با شرکت توزیع آن‌ها وارد معامله بشود و اگر پشتیبان‌های دولتی وسط نیایند و کمک نکنند این امکان به وجود نمی‌آید. آن‌ها فقط تصور می‌کنند که خودشان بازی را تا آخر حل می‌کنند. باید حتما ساپورت دولتی باشد و شرکت‌های توزیع با هم هماهنگ شوند. قرار نیست همۀ این کارها را یک شرکت انجام بدهد و درآخر قرارداد با عدد دلخواه ببندد و صادرات کشور را به خطر بیاندازد. مثلا ما به ترکیه 7 سنت می‌فروشیم ولی حالا یکی با قیمت 4 سنت این کار را می‌کند.

وزارت نفت به تعهدات قانونی خود در قبال تجدیدپذیرها عمل نمی‌کند در شرایط فعلی منابع تامین مالی برای توسعه تجدیدپذیرها از چه محل‌هایی تامین می‌شود؟ ساتکین: در حال حاضر ساتبا از یک منبعی به اسم عوارض برق استفاده می‌کند. اصلا قرار نبوده است با عوارض برق، برق خریده شود. یک قانونی به نام اصلاح الگوی مصرف وجود دارد که یک مادۀ قانونی به نام ماده 61 دارد و طبق این ماده، وزارت نیرو موظف است، از هر کسی که برق تجدیدپذیر تولید می‌کند، بلندمدت و تضمینی برق بخرد و از طریق سازمان ذی‌ربط هم این کار را بکنند. این ماده سه تبصره دارد که به تبصره 2 و 3 اشاره می‌کنم. در تبصره 2 آورده شده منابع مالی که باید از آن استفاده کند، بازفروش برق است یعنی شرکت‌های توزیع، شرکت‌های برق منطقه‌ای و... موظف هستند با نرخ دولتی مثلا 60 تومان از ساتبا برق بخرند.

 در بندی دیگر از این تبصره اشاره شده است که شرکت‌های منطقه‌ای باید از ساتبا با قیمت دولتی و با هماهنگی مدیریت شبکه برق بخرند. این‌جا قیمت تمام‌شده با قیمت خرید تفاوت دارد و آن چیزی که ساتبا می‌خرد با قیمت فروش تناسبی ندارد. حالا ما از کجا باید پول بیاوریم؟ مقدار کمی که از بازفروش است و مابقی باید از دو روش تأمین شود؛ یکی سوخت صرفه‌جویی‌شده و یکی هم عدم آلایندگی محیط‌زیست که مورد دوم در ایران خیلی جوابگو نیست چون سازمان محیط‌زیست پولی ندارد که به ما بدهد ولی از طرفی وزارت نفت پایۀ درآمدی کشور است. پس تنها منبعی که مابه‌التفاوت قیمت را می‌تواند جبران کند، سوخت صرفه‌جویی شده است.

در چنین شرایطی باید دو ردیف بودجه شامل بازفروش و سوخت صرفه‌جویی‌شده در ساتبا به وجود می‌آمد. مدت‌ها می‌گذرد و می‌بینند هیچ اتفاقی رخ نداد. مثلا 100 مگاوات نیروگاه بادی و خورشیدی زدید، اگر به جای این‌ها نیروگاه حرارتی می‌زدید، باید این مقدار سوخت مصرف می‌کردید و حالا مصرف نکردید و صرفه‌جویی شده و وزارت نفت می‌تواند معادل آن مقدار سوخت یا پول آن را به ما بدهد.

وزارت نفت این موضوع را مشترکاً با وزارت نیرو تصویب کردند و قانون شد اما وزارت نفت تا الان هیچ پولی از این بابت نداده است. ما وقتی می‌توانیم پولی دریافت کنیم که یک کانال به نام ردیف بودجه داشته باشیم. اگر قرار است روزی وزارت نفت تصمیم بگیرد که واقعا این پول را بدهد باید از طریق کانالی این پول را به ساتبا برساند ولی سازمان برنامه و بودجه این کانال را ایجاد نمی‌کند.

 خوب در چنین شرایطی مابه‌التفاوت قیمت فروش برق و قیمت تمام شده از چه محلی تامین می‌شود؟ ساتکین: متاسفانه آیین اجرایی این‌ها خیلی محکم نیست. الان در هر صورت ساتبا برای تشویق سرمایه‌گذاران که سرمایه‌گذاری بکنند باید از منابع پولی برخوردار باشد. قانون فقط همین دو منبع را دارد یعنی بازفروش برق و صرفه‌جویی سوخت که بعد از گذشت سال‌ها هیچ پولی از این منابع حاصل نشده است. پس یک قانونی به نام حمایت از صنعت برق کشور درست کردند که یک ماده 5 دارد که طبق آن اجازه می‌دهد برای کمک کردن به این ماجرا از مردم روی قبض برق عوارض بگیرند که به آن عوارض برق می‌گویند و به بین توانیر و ساتبا تقسیم می‌شود. سهم توانیر برای توسعۀ برق روستایی است.

چون آن ماجرا محقق نشد و منابعی به دست نیامد، ما موظف شدیم بر اساس مادۀ 61 هرکس نیروگاه زد، برقش را بخریم. در سال گذشته 1100 میلیارد تومان از این محل تامین مالی شدیم  که 900 میلیارد تومان آن محقق شد ولی 1500 میلیارد تومان نیاز داشتیم. وزارت نیرو از طریق عوارض توانست 900 میلیارد تومان بابت تجدیدپذیر از مردم بگیرد و مابقی را هم به توانیر داد ولی مابه‌التفاوت جور نشده بود و در نتیجه ما بدهکار شدیم و سرمایه‌گذارها عصبانی بودند که پولشان را ندادیم.

تا زمانی که بودجه سوخت صرفه‌جویی‌شده داده نشود، زور منابع دیگر به بدهی‌ها نمی‌رسد. همه فکر می‌کنند ما از سود عوارض برق باید برق بخریم ولی این‌طور نیست و شاید روزی که سود سوخت صرفه‌جویی‌شده داده بشود، دیگر عوارض دریافت نگردد. سود حاصل از سوخت صرفه‌جویی‌شده حدود 1800میلیارد تومان برای سال 1400 پیش‌بینی شده است. در شرایطی که با همین فرمان جلو برویم، فاتحۀ تجدیدپذیرها خوانده است.

زیربنای تولید برق کشور نمی‌تواند برمبنای تجدیدپذیرها باشد    برخی از افراد معتقد هستند که ایران یک کشور با پتانسیل خورشید و باد فروان بوده و الان در جای جای کشور باید شاهد سلول خورشیدی و توربین بادی باشیم و عمده برق خود را از این طریق تامین کنیم، آیا اساسا چنین رویه‌ای به لحاظ اجرایی امکان پذیر است؟ ساتکین:  ما در ساختار برق یک بار پایه داریم که باید با نیروگاه‌های کاملا پایدار تولید شود. مثلا فرض کنید نیروگاه گازی است، سوخت دست خودتان است که هر وقت خواستید گاز را بسته به شبکه زیاد یا کم می‌کنید و شبکه روی این پایه سوار می‌شود.

پس شما نمی‌توانید این را هیچ وقت تغییر بدهید و تا ابد هست. از این لایه بالاتر شما دیگر می‌توانید هر مدلی خواستید روی بیس‌لود اضافه کنید. اصولا نیروگاه‌های تجدیدپذیر روی لایۀ بالایی قرار می‌گیرد و معمولا برای پیک‌زایی استفاده می‌شود. در تابستان‌ها تابش قوی و باد شدید داریم. حدود ساعت 2 تا 4 بعدازظهر یعنی درست پیک مصرف با پیک تولید مساوی می‌شود. یعنی شما بیس را آماده کردید و روی آن تجدیدپذیر را قرار می‌دهید. این‌که بگویند 85 هزار مگاوات ظرفیت کل نیروگاه‌های کشور است و حالا 60 هزار مگاوات نیروگاه تجدیدپذیر داشته باشیم، اشتباه است. وقتی ما 85 هزار مگاوات هستیم می‌توانیم به توسعۀ 10 تا 15 هزار مگاواتی تجدیدپذیر فکر کنیم.

ایران ظرفیت بالای 60 هزار مگاوات در حوزه تجدید پذیر دارد که می‌توان از 10 هزار مگاوات آن برای پیک‌زایی استفاده کرد و بعد 20 تا 30 هزار مگاوات دیگر توسعه بدهیم و صادر کنیم. در کل نباید پایداری شبکه را به هم بزنیم ولی در نیروگاه‌های تجدیدپذیر، پایداری شبکه به‌هم می‌ریزد. سرعت باد 5 متر بر ثانیه است و چند دقیقه دیگر می‌شود دو متر برثانیه و ژنراتور هر ساعت یک عدد تولید می‌کند و این نمی‌تواند برق پایۀ شبکه را تضمین کند پس باید مراقب میزان انرژی‌های تجدیدپذیر تزریقی به شبکه بود. درحال حاضر سهم برق تجدیدپذیر در کشور زیر یک درصد است و خطری برای شبکه ندارد.

 بر اساس آمار موجود، کشور آلمان 32 درصد از  برق کشور خود را از منابع  تجدیدپذیر تامین می‌کند، در چنین شرایطی چگونه شبکه برق خود را با ناپایداری ناشی از تامین برق تطبیق می‌دهد؟ ساتکین: وقتی شما 32 درصد تجدیدپذیر دارید، یعنی ساختار شبکه و هماهنگ‌سازی آن با شبکه و سیستم‌هایی که این جابجایی را متعادل می‌کنند و در کل تجهیزات لازم را دارید. ولی در ایران هنوز به این مرحله از تکنولوژی نرسیده ایم.

البته باید با محاسبات دقیق حد پایداری را فهمید و به آن رسید. الان که سهم تجدیدپذیر در ایران حدود 800 مگاوات است و با 10000 مگاوات که پیشبینی مقدار حد پایداری است، فاصله زیادی داریم.

دلیل واگذاری نیروگاه زمین گرمایی مشکین شهر به شرکت تولید برق حرارتی  پس از تمام نشدن عملیات ساخت نیروگاه زمین گرمایی مشکین شهر، چرا ساخت این نیروگاه از دستور کار سازمان ساتبا خارج و به شرکت تولید برق حرارتی واگذار شد؟ ساتکین: وقتی شما ماهیت شرکتی دارید مجاز به کار اجرایی هستید. زمانی که تغییر ماهیت داده و به ستاد تبدیل می‌شوید، دیگر اجازه فعالیت اجرایی نخواهید داشت. ساتبا قبلا یک شرکت به نام سانا بود. سانا یک شرکت بود و قدرت اجرا داشت اما در حال حاضر تغییر ماهیت داده و به سازمان تبدیل شده است، پس تمام کارهای اجرایی آن را به شرکت‌های نزدیک‌تر ماجرا واگذار می‌کند. در همین راستا طرح نیروگاه زمین‌گرمایی به نزدیک‌ترین شرکت یعنی برق حرارتی واگذار شد. ساتبا حق اجرا ندارد و یک سازمان ستادی است که حتی یک ایستگاه بادسنجی هم نمی‌تواند اجرا کند. ما باید سعی کنیم دولت کمتر کار تصدی‌گری کند و نقش تولی‌گر داشته باشد. از آن سمت کارها را به بخش خصوصی واگذار کنیم. ساتبا صدها مگاوات نیروگاه تأسیس می‌کند بدون این‌که خودش دخالتی بکند و فقط می‌گوید بخش خصوصی شما اجرا می‌کنید و من برق را از شما می‌خرم. پس در بهترین جایگاه و ساختار خود قرار گرفته است.

در سیستان ما یک سنتی در استفاده از انرژی‌های بادی داشتیم که سابقه بسیار طولانی دارد. فکر می‌کنید چرا این سنت ادامه پیدا نکرده و امکان تطبیق با شرایط روز را نداشته است؟  ساتکین: نظر شخصی من این است، اولین سازۀ توربین بادی برای آسیاب گندم در سیستان به وجود آمد، زیرا آن منطقه یک قطب اقتصادی تولید گندم بود. شرایط اقلیمی همیشه کمک می‌کند. وقتی منطقه شما از نظر گندم پررونق باشد، خب به فکر می‌آید که از باد استفاده کنیم و گندم را آسیاب کنیم ولی وقتی گندمی در کار نباشد، فرهنگ استفاده از آسیاب را ازدست می‌دهید. آسیاب‌هایی که الان در خواف و نهبندان هست برای آسیاب‌کردن گندم بود و بار بزرگی از گندم را می‌آوردند ولی مسائل پیرامونی مانند خشک‌سالی و جنگ و ... باعث شده است که این مراکز از کار اصلی خودشان دور بشوند. من احساس می‌کنم مسائل محیطی دلیل اصلی بوده و نیازها تغییر کرده است.

منبع: فارس

https://zistonline.com/vdcfemdc.w6dmtagiiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما